مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:19368 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:6

ستيز با استكبار و مستكبران
اصل مقابله با مستكبران به معناي درگيري ذاتي و هميشگي اسلام با هرگونه تكبر و برتري جويي است كه در سيره رسول خدا (ص) و ائمه هدي (ع) درخشش خاصي دارد. استكبار چهرههاي گوناگون دارد و در هر لباسي كه ظهور كند بايد با آن مقابله كرد. اين اصل به معناي درگيري پيوسته حق و باطل است مقابله آنان كه ولايت الهي را پذيرفتهاند با آنان كه تحت ولايت شيطان هستند كه اگر انسانهاي الهي با چهرههاي گوناگون استكبار مقابله نكنند و تباهگري و ستم پيشگي آنها را دفع ننمايند، زمين را تباهي و ستم پر خواهد ساخت .

«ولولا دفع اللّه الناّس بعضهم ببعض لفسدت الارض.» 1

و اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيله بعضي ديگر دفع نكند زمين را فساد ميگيرد.

اگر اين رويارويي نباشد و از سلطه مستكبران جلوگيري نشود و انسانهاي الهي با آنان مقابله نكنند، آنها همه شرافتها و ارزشها را دفن كرده، تلاش ميكنند كه يادخدا را محو سازند.

ولو لا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم اللّه كثيراً و لينصرنّ اللّه من ينصره انّ اللّه لقوي عزيز.» 2

و اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيله بعضي ديگر دفع نكند، ديرها و صومعهها و معابد يهود و نصارا و مساجدي كه نام خدا در آن بسيار برده ميشود ويران ميگردد و خداوند كساني را كه او را ياري كنند (و از آيينش دفاع كنند) ياري ميكند، خداوند قوي و شكستناپذير است .

اگر اهل ايمان و انسانهاي آزاده تماشاگر تباهگري طاغوتها و مستكبران باشند و از منافع حياتي خود دفاع نكنند و آنها در مقابل خود مانعي نبينند اثري از معابد و مراكز عبادت الهي باقي نخواهند گذاشت زيرا ديرها و صومعهها و معابد و مساجد در حقيقت پايگاههاي بيداري انسانها و دعوت به خدا پرستي هستند و لازمه خداپرستي مقابله با جباراني است كه منافعشان در اسارت انسانهاست و خواهان آنند كه مردمان چون بت ايشان را بپرستند. سنّت دفاع و مقابله سنتي است فطري كه خداوند انسان را بر اساس آن آفريده است و او را بدين راه، رهنمون گشته. زيرا ميبينيم كه انسان را مانند ساير موجودات مجهز به جهاز و ادوات دفاع كرده تا به آساني بتواند دشمن مزاحم حقش را دفع كند و نيز او را مجهز به فكر ساخته است تا به وسيله آن بتواند وسايل دفع و مقابله را تدارك كند تا از خود و هر شأني از شئون زندگيش كه حياتش با آن تكميل ميشود و سعادتش بسته به آن است، دفاع كند. 3

هميشه گروههاي حقطلبي هستند كه در مقابل گروههاي ديگري كه در جهت استثمار و استعمار و استحمار انسانها عمل ميكنند، به پا خيزند و همه پيام آوران الهي رسالت آگاه كردن مردم و به پا شدن آنها عليه ستم و برپاداشتن عدالت را داشتهاند.

«لقد ارسلنا رسلنا بالبّينات و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم النّاس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس و ليعلم اللّه من ينصره و رسله بالغيب انّ اللّه قويّ عزيز.» 4

بيقين پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و كتاب و ميزان همراهشان فرو فرستاديم تا آدميان به داد برخيزند و آهن را فرو فرستاديم كه در آن آسيبي سخت و سودها براي آدميان هست و تا خدا معلوم كند چه كسي خدا و فرستادگان او را نديده ياري ميكند، آري خدا خودش هم نيرومند و عزيز است .

آهن فرو فرستاده شده است تا حق طلبان با سلاحهاي آهنين از عدالت دفاع كنند كه در اين مقابله و رويا رويي سختيهاست و در عين حال سودهاي بسيار. در اين مقابله است كه مشخص ميشود ياوران خدا و رسولان او چه كساني هستند. چه كساني از مجتمع ديني دفاع كرده، كلمه حق را بسط ميدهند و البته خداوند احتياجي به ياري ياري كنندگان ندارد زيرا خدا قوي است كه به هيچ وجه ضعف در او راه ندارد و عزيزي است كه ذلت به سويش راه نميبرد و اين آزمايشي است براي جدا شدن صفوف. و اين سنّتي جاري است. و منظور از اينكه فرمود اين باري را نديده انجام ميدهند، اين است كه در حال غيبت رسول او را ياري ميكنند، حال يا غيبت رسول از ايشان و يا غيبت ايشان از رسول. 5

بنابراين هميشه دو جبهه در برابر هم قرار داشتهاند، جبهه مدافع حق و عدالت و جبهه ملازم ستم و بيداد. خداوند سرپرست اهل حق و طاغوتها سرپرستان اهل كفرند.

«الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين كفروا اولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون.»6

خدا «ولي» كساني است كه ايمان آوردند، آنان را از تاريكيها به سوي روشنايي بيرون ميبرد، حال آنكه كساني كه كافر گشتند «اولياي» آنان طاغوت است، آنان را از روشنايي به سوي تاريكيها ميبرند، اينان همدم آتشند، آنان در آن ماندگارند.

يك جبهه، جبهه ياوران حق و يك جبهه، جبهه ياوران باطل. در يك سو پيامبران و پيروان آنها و در سوي ديگر، چهرههاي گوناگون استكبار ؛ ياوران شيطان، قدرتهاي بيدادگر سياسي (ملا) 7، قدرتهاي فاسد اقتصادي (مترفان)8 و قدرتهاي منحرف مذهبي (احبار و رهبان) .9 و هميشه با پيامبران الهي، انسانهاي حقگراي بسياري بودهاند كه پرچم مبارزه را هرگز زمين نگذاشتهاند.

«و كاين من نبي قاتل معه ربيون كثير فما و هنوا لما اصابهم في سبيل الله و ماضعفوا و ما استكانوا و الله يحب الصابرين.» 10

و چه بسيار پيامبراني كه مردان الهي فراواني به همراه آنها پيكار كردند. آنها هيچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنها ميرسيد سست نشدند و ناتوان نگرديدند و تن به تسليم ندادند و خداوند استقامت كنندگان را دوست دارد.

«ربيون» يعني آنان كه مختص پروردگار خويش بوده، به غير او مشغول نيستند. آنها در پيوندي محكم با حق بوده، اهل اخلاص و استقامتند. آنها الگوهاي مقابله با مستكبرانند. آنها به ياري پيام آوران الهي برخاستند و از مشكلات طاقت فرساي مبارزه در راه حق هرگز سست و ناتوان نشدند و هرگز در برابر دشمنان كرنش نكردند و ذلت نشان ندادند و تسليم نشدند.

«و ما كان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا في امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الكافرين. فاتهم الله ثواب الدنيا و حسن ثواب الاخرة والله يحب المحسنين.» 11

گفتارشان جز اين نبود كه خدايا از گناهان و اسراف ما درگذر و ما را ثابت قدم بدار و در غلبه بر كافران ياريمان فرما. و خداوند به آنها هم بهره و ثواب دنيوي را عطا فرمود و هم از ثوابهاي نيك آخرت بهرهمندشان ساخت و خدا نيكوكاران را دوست دارد.

خداوند در اين آيات وضع و حال «ربيون» را چه از نظر كردار و چه از نظر گفتار حكايت كرده است تا سرمشقي براي مؤمنان در مبارزه و مقابله با مستكبران باشند و شعار آنان را شعار خود و كردار آنان را كردار خود قرار دهند و به همان راهي روند كه آنان رفتند تا به بلندي مرتبه و ارزشها و كرامتهايي كه آنان دست يافتند، دست يابند. 12

البته اين سخن كه هميشه انسانهايي هستند كه با باطل و تباهي و ستمگري مقابله ميكنند به معناي اصالت بخشيدن به نزاع و تخاصم نيست. دشمني اصل نيست. جنگ و پيكار مقصد نيست. رحمت و محبت اصل است؛ غضب و شدت تبعي است. مقابله با مستكبران در واقع برداشتن خارهاي مسير كمال انسانهاست. برداشتن موانع راه هدايت است. باز كردن كند و زنجيرهاي بسته شده به دست و پاي آدميان است و نيز رحمت به آنان كه خود را در ظلمات ستمگري فرو بردهاند تا بيش از آن فرو نروند. و رسول اكرم (ص) مظهر رحمت واسعه الهي بود و همگان را بر هدايت ميخواست و پيكارهاي آن حضرت نيز رحمت بر همگان بود امام امت (ره) در اين باره در وصيتي به فرزندشان فرمودهاند:

«... راستي چرا پيمبر خاتم (ص) از ايمان نياوردن مشركان آن گونه تأسف و تأثّر جانفرسا داشت كه مخاطب شد به خطاب «لعلك باخع نفسك علي آثارهم ان لم يؤمنوا بهذا الحديث أسفا».13

جز آنكه به همه بندگان خدا عشق ميورزيدند و عشق به خدا عشق به جلوههاي او است. او از حجابهاي ظلماني خود بينيها و خود خواهيهاي منحرفان كه منجر به شقاوت آنان و منتهي به عذاب اليم جهنم كه ساخته و پرداخته اعمال آنان است رنج ميبرد و سعادت همه را ميخواست؛ چنانچه براي سعادت همه مبعوث شده بود و مشركان و منحرفان كوردل با او كه براي نجات آنان آمده بود دشمني ميكردند... و اهل معرفت ميدانند كه شدت بر كفار كه از صفات مؤمنين ست و قتال با آنان نيز رحمتي است و از الطاف خفيه حق است و كفار و اشقيا در هر لحظه كه بر آنان ميگذرد بر عذاب آنان كه از خودشان است افزايش كيفي و كمي «الي مالانهاية له» حاصل ميشود، پس قتل آنان كه اصلاحپذير نيستند رحمتي است در صورت غضب و نعمتي است در صورت نقمت ؛ علاوه بر آن رحمتي است بر جامعه، زيرا عضوي كه جامعه را به فساد كشاند چون عضوي است در بدن انسان كه اگر قطع نشود او را به هلاكت كشاند...»14

مستكبران هميشه به مقابله با حق پرداختهاند و سد راه هدايت بودهاند و از اين رو براي برداشتن مانع بايد با آنان مقابله شود، آنها آيات خدا را منكر ميشوند و دست از استكبار خويش بر نميدارند.

«والذين كذبوا باياتنا و استكبروا عنها اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون.» 15

و آنها كه آيات ما را تكذيب كنند و در برابر آن تكبر ورزند اهل دوزخند، جاودانه در آن خواهند ماند.

آنها به آيات الهي گوش نميسپارند: «و اذا تتلي عليه اياتنا ولي مستكبراً كان لم يسمعها كان في اذنيه و قرا فبشره بعذاب اليم.» 16 (و چون آيات ما بر او خوانده ميشود از سر استكبار روي بر ميتابد، پنداري آن را نشنيده است گويي در دو گوش او سنگيني است. پس او را به عذابي دردناك مژده بده). آنها ايمان به حق نميآورند و به انكار آخرت ميپردازند: «لا يؤمنون بالاخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون.» 17(آخرت را باور نميكنند، دلهايشان انكار كننده است و خودشان مستكبرند).

بنابراين مقابله با مستكبران به مفهوم درگيري هميشگي پيروان حق با پيروان باطل در چهرههاي گوناگون آن است. چهرههايي كه تجلي بزرگ بيني و تكبر و اَنانيت است. قرآن كريم از آنان با اسامي مختلفي به اعتبار صفتي كه در ايشان ظهور يافته نام برده است كه همه پيروان شيطانند زيرا او رأس مستكبران و پيشوا و بزرگ ايشان است .

پيشواي مستكبران
بنيانگذار استكبار و آغاز كننده خودبيني و خودخواهي ابليس بود. او كه موجودي از جنس جن بود، 18 به سبب عبادت طولانياش در رديف فرشتگان قرار گرفته بود، 19 اما چون دچار استكبار شد «رجم»، «لعن»و«طرد» گرديد. انانيتش باعث شد كه فرمان الهي را عصيان كند و آدم را كه «مُعَلّم به همه اسماء الهي» 20 بود و از اين رو شايسته سجده بود، سجده نكند.

«و اذ قلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا اِلاّ ابليس أبي و استكبر و كان من الكافرين.» 21

و چون به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده بريد، پس سجده بردند جز ابليس، سرفراپيچيد و استكبار ورزيد و از كافران شد.

براي روشن شدن علت سرپيچي ابليس از سجده بر آدم، خداوند مكالمهاي را مطرح ميسازد تا جايگاه ابليس و شياطين و ماهيت آنان روشن شود:

«قال: ما منعك الا تسجد اذ أمرتك؟ قال: أنا خيرمنه.» 22

فرمود: چون فرمان دادم به تو كه سجده كني، چه چيز تو را از سجده كردن بازداشت؟ گفت: من بهتر از او هستم.

چرا ابليس چنين ادعايي كرد و به چه دليل خود را از آدم بهتر دانست؟ در ادامه آيه آمده است: «خلقتني من نار و خلقته من طين.» 23 (چون مرا از آتش آفريدي و او را از گل آفريدي). مطلب در خور دقت و توجه د راينجا آن است كه خداوند فرمود چرا «امر» مرا استجابت نكردي؟ چرا وقتي من «فرمان» دادم سجده كني، نكردي؟ مسأله «امر» خدا بود و «امتثال امر» او. خداوند نپرسيد كه آيا تو بهتر از آدم هستي يا پستتر. فرمود چرا امر مرا امتثال نكردي اما ابليس به برتري خود به سبب جنس خود دليل آورد. خداوند نفرموده بود چرا آدم را سجده نكردي تا او چنين دليلي بياورد. تكيه كلام بر «امر خدا» بود نه چيز ديگر. يعني در ابليس چيزي پنهان بود كه در اين مرحله ظهور يافت: «انا» (من). يعني ابليس در برابر خداوند براي خود يك نحوه استقلالي قائل بود. در پاسخ پرسش خداوند، خود را مطرح ساخت. خداوند كه ميدانست او از آتش است و آدم از گل. بنابراين نافرماني او، نافرماني از «امر خدا» بود و ا

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.